یه لنگه کفش پیرو دربو داغون افتاده بود یه گوشه ی خیابون
هیشکی اونو یه لحظه پاش نمیکرد هیشکی یه لحظه هم نگاش نمیکرد
میگفت که تنهایی و بی پناهی یه روز به آخر برسه الهی
یه لنگه کفش پاره، بی کس و بی ستاره افتاده زار و گریون یه گوشه خیابون
یه لنگه کفش پاره، بی کس و بی ستاره افتاده زار و گریون یه گوشه خیابون
شب بود و شبگردی بارون و باد رد شدمو چشام به چشماش افتاد
دیدم که زخماش همه از غربته مثل خودم خست
آی-ویدئو