هاجین؛خیلی وقته رفتی؛اما من زود برگشتم چون خیلی ترسیدم،تو هنوزم اینجایی؟نگرانمی درسته؟
من یه دختر که نگاش شبیه تو بود را به فرزندی پذیرفتم و چند تا پسر،دختره دوست داره شمشیر زنی یاد بگیره اون خیلی سرسخته درست عین خودته،هاجین من ...زندگی پر حادثه ای داشتم زمانی که بمیرم و دوباره تو رو ببینم
اون زمان زندگی من کامل خواهد شد...پس.دیگه نگران من نباش و آروم باش هاجین
آی-ویدئو