رو ترش و گران مکن تا سر خود نهان مکن
بار دگر گرفتمت بار دگر همان مکن
باده خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای
بوی شراب می زند لخلخه در دهان مکن
چون سر صید نیستت دام منه میان ره
چون که گلی نمی دهی جلوه به بوستان مکن
خشم کسی کند که او جان و جهان ما بود
خشم مکن تو خویش را مسخره جهان مکن
ای آتش آتش نشان این خانه را ویرانه کن
وین عقل من بستان ز من بازم ز سر دیوانه کن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان
آی-ویدئو