شهر تاریک است. چشم ها چیزی نمی بینند. هوس بو می کشد و پسر چون سگ شکاری، از پی دختر روان می شود. دختر در کنار دخمه ای می ایستد و برای "جذامیان" یک سبد نان تازه می گذارد. برای چند لحظه نور در فضا می پاشد؛ هوس کور می شود و زیبایی آغاز.
آن که در تاریکی می زید، چگونه زیبایی را ببیند؟!
کریستین بوبن درباره "فرانچسکو" کتابی دارد، که با عنوان "رفیق اعلی" خواندنی. نوشیدنی :: کتاب نیوز
آی-ویدئو