از كرمانشاه كه بر می گشتیم ناهار رو قرار شد همدان بخوریم. دنبال كباب سرداشی بودیم كه یهو محمدرضا روحانی رو دیدیم كه هم فامیل دوره(كلاه قرمزی) هم انگلیس با هم بودیم. مهدی علیاری و داكی تبلبغ(برادرم) هم كه ضعف كردم بود. برو تو كار خنده های آخرش(فرهاد كاظمی)
بین نعل اشكنه، پاتاق و اسلامی موندیم كدومو بریم كه سرداشی داشته باشه...
آی-ویدئو