به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد/به جویبار که در من جاری بود/به ابرها که فکرهای طویلم بودند/به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من/از فصل های خشک گذر میکردند/به دسته های کلاغان/که عطر مزرعه های شبانه را/برای من به هدیه می آورند/به مادرم که در آینه زندگی میکرد/و شکل پیری من بود/و به زمین/که شهوت تکرار من،درون ملتهبش را/از تخمه های سبز می انباشت/سلامــــی دوبـــــاره خواهـــم داد....(فروغ فرخزاد)
آی-ویدئو