جنون امشب : شعر بتول مبشری با آوای بهی بهرنگ
دوباره امشب آمدی که بغض بالشم شوی
که شعله ور کنی مرا لهیب سرکشم شوی
کنار تخت و بسترم به من بگو چه می کنی
چرا سرک کشیده ای که میل شورشم شوی
پس از تو از شراب من کسی پیاله ای نخورد
کسی به جز خیال تو مرا به خلوتم نبرد
از این اتاق همهمه کسی عیادتی نکرد
مسیر هر مسافری به مقصد تنم نخورد
نمی شود نمی شود که شب به شب خطر کنی
به اشک وا دهی مرا به گریه جان بسر کنی
بیای وُ باز گم شوی به غم حواله ام دهی
من ِ نفس بریده را مدام دربدر کنی
گذشت از گناه
آی-ویدئو