همه شب نالم چون نی که غمی دارد که غمی دارد
دلو جان بردی اما نشدی یارم یارم
با ما بودی ، بی ما رفتی ، چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم ، تنها رفتی
چو کاروان رود فقانم از زمین بر اسمان رود
دور از یارم خون میبارم دور از یارم خون میبارم
فتادم از پا به ناتوانی ، اسیر عشقم چنان که دانی
رهایی از غم نمی توانم
تو چاره ای کن که می تونی .....
آی-ویدئو