کاشکی تقدیر انسانها در خواب بود ,قصه از اغاز سر می شد دلت بی تاب بود ,بعد تو بیزارم از صبح و طلوعه افتاب کوچه های عاشقی از مهر تو مهتاب بود ,گفته بودی تا ابد همراه و غم خوار منی , لعنت و نفرین بر این بیراهه که مرداب بود , قلبم از طرز نگاهت باز هم اتش گرفت , کاش در چشمانه تو یک چشمه ی پر اب بود ...
آی-ویدئو