ساغرم شکسته ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی.*
در میان توفان
بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منمای ناخدای عالم*
تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم*
نبرده لب بر جامی میکشم به دوش از حسرت بار هستی و بد نامیها*
بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم*
حکایت از که کنم؟
شکایت از چه کنم؟
که خود به دست خود آتش بر دل خون شده نگران زده ام.
آی-ویدئو